نتیجه گیری این مطالب و پرسش
آنچه از موارد اخیر الذکر بر می آید اینکه پرداختن به این موضوع که "ذوالقرنین" آمده در قرآن کریم؛ فارغ از تقدم و تاخر نظرات پیرامون وی، چه کسی و نامش چه بوده؛ از محورهای اصلی بحث مفسران قرآن بوده که در بالا به تعدادی از آنها اشاره و استناد و دانسته شد که هر مفسری نظر خود را در این زمینه ضمن طرح و بررسی آرای سایر مفسرین پیش از خود اعم از اهل سنت و تشیّع حتا اگر همراه با احتیاط و یا از متغیرها و فروع بحث دانستن بوده باشد به صراحت طی ارائه ی استدلالاتی بیان داشته که مصداق ذوالقرنین چه کسی می تواند بوده باشد، و آیا دانستن آن ما را به هدف می رساند یا نه و اینکه دانستن نامش ضروری است یا نه و ...؟
هم اکنون پرسش اینکه آیا قرینه ی دیگری علاو بر قرائن مذکور در تفاسیر قرآنی، وجود دارد که بتوان بدان سبب به لطف الاهی به نتیجه ای در این زمینه رسید که روشن تر شود " ذوالقرنین " آمده در قرآن چه کسی می تواند بوده باشد.
پاسخ
با نظر داشت آرای بیان شده در این خصوص توسط مفسران قرآن کریم، که برخی از آنها در بالا گذشت و هر یک با بیان شواهد و قرائن و مستند به اقوال و آثار تاریخی مذهبی ضمن اشاره به آرای مفسرین پیش از خود و یا همگن خویش؛ شخصیتی تاریخی را نمود ذوالقرنینِ آمده در قرآن مجید به عنوان نظر خود پیرامون موضوعِ منظور نظر ذکر کرده اند؛ اما مرتبط با پرسش فوق برای رسیدن به پاسخ، نخست باید به قرآن کریم در این زمینه مراجعه و دید که چه رهنمونی پیرامون موضوع هست. به عبارت روشنتر یعنی بدین سبب باید بدنبال این بود که امرِ " ذوالقرنین"، آمده در بخش اخیر آیه ی 88 سوره ی کهف مبنی بر « ... وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا»؛ برای مومنین و کنندگان کارهای شایسته چه بوده؟ مفاد و مندرجات آن امر چه بوده؟ آیا اثری و سندی مشهود و عینی و در دسترس وجود دارد که بشود آن را با این بخش از آیه ی کریمه ی مذکور تطبیق داد به نحوی که گفته شود این اثر گویای نام شخص ذوالقرنین از آن و بواسطه ی آن می باشد یا نه؟ چه آنکه همانطور که در تفاسیر قرآن در این رابطه آمده؛ مفسران ذیربط، دست کم بر اساس سازواریِ سد ساخته شده توسط ذوالقرنین با مشخصات آمده در آیات قرآن در وصف او؛ نظر خویشتن را پیرامون اینکه وی یعنی ذوالقرینن چه کسی بوده بیان کرده اند.
نتیجه اینکه روشن می شود، پس بر پایه ی آیات الاهی و در اینجا با توجه به واژه ی " أمْرنا " در آیه مذکور؛ باید بدنبال این باشیم که ببینیم آیا اثری و باقیمانده یا ماترک و میراثی از " ذوالقرنین " در این خصوص هست که منسوب و متعلق به او باشد تا معلوم نماید که واقعن منظور از او یعنی ذوالقرنین چه کسی بوده یا نه؟ .
پس تا اینجا روشن شد که برای یافتن پاسخ پرسش طرح شده در بالا و البته هر پرسشی؛ باید کلام مقدس و سخن پاکیزه ی الاهی را باز استناد قرار داد، و هم اکنون پس از این باید بدنبال یافتن و معرفی اثری عینی و ملموس و صد البته تاریخی به نحوی که با زمان زندگانی وی همخوانی داشته باشد و در واقع دیرینگی امر که همین اثر منظور نظر باشد به زمانه ی وجود ذوالقرنین و پیشنیه ی وجودی او برگردد، بود؛ تا همانطور که بدان وسیله گفته شد دانسته شود که" ذوالقرنین " چه کسی بوده و نام او چه بوده و می تواند باشد.
آنچه که قطع به یقین می توان به آن در این زمینه برای رسیدن به پاسخ و هدف به یاری خدا استناد کرد تا پی برده شود که منظور از او یعنی " ذوالقرنینِ " آمده در قرآن مجید چه کسی است؛ چیزی نیست و نمی تواند باشد جز " استوانه یا منشور سفالی کوروش ". یعنی همان قرینه و اثری عینی که هم اکنون و پس از یافت شدن در موزه ی بریتانیا نگهداری می شود و به عنوان نخستین منشور حقوق بشر پذیرفته شده و بدلی از آن در سازمان ملل متحد است و متن و مفاد آن به فارسی نیز برگردانیده شده است و ...
نتیجه اینکه پس با این اثر و میراث مکتوبِ به جای مانده از او که هیچ تردیدی در تعلقش به وی نیست؛ روشن می شود که؛ " کوروش بزرگ "، پادشاه هخامنشی و بلکه سر سلسله ی آن ؛ همان « ذوالقرنین » آمده در قرآن می باشد (والله اعلم)، که همانطور که ذکر آن رفت مفسرانی از قرآن کریم نیز طی استدلالات و احتجاجاتی و البته مثل این مورد با مبنا قرار دادن آیات الاهی و تطبیق یافته ها و دانش عطا شده از سوی خداوند با آیات مربوطه در این زمینه و نیز قرائن و شواهد امر، بر آن تصریح و اعلام نظر کرده بودند و این در حاشیه ی آن نظرات از مفسرین فوق است. الحمدلله رب العالمین